امشب ميزنم بسلامتيه اون لامصبي که اززندگيم رفت اما هنوزاز اين دل لعنتي نرفته، بسلامتي اونيکه تابوداميدبود... نفس بود...آرامش بود...رويا بودولي خاطره شد.بغص شد..، دردشد...کابوس شد... بسلامتيه کسيکه عادت کردم به نبودنش ولي باز دلم بودنش رو ميخواد.سلامتيه اون بي معرفتي که پاپيش گذاشتم واسه برگشتنش اما فهميدم ديگه ازم سيرشده. سلامتي مخاطبم که خيلي وقته ازش خبرندارمو دلم واسه صداش يذره شده....سلامتي اونيکه الان بدون من خوشه وحتي ديگه اسمم يادش نيست... سلامتي مخاطبي که ديگه خاص نيست چون مال من نيست...سلامتي تنهاماه زندگيم که بعدرفتنش حتي شبام هم سوت وکورشده
نظرات شما عزیزان:
|